سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رویای من ...


85/9/25 ::  11:35 صبح

 

    گمشده

در خانه دلت آشیانی گزیدم ویارم وفا نکرد.

با خاطرت شعری سرودم و مطلب ادا نگشت

اشکم جویبار بهاری شد و شکوفه هایت نشکفت

در منظر چشمت چهره ای آفریدم و آن هم دوامی نیافت

در رواق منزل دلت شمعی شدم وآری !

که طوفان سینه تنگت به آن هم وفا نکرد

در انتهای سکوت شب با یاد تو گریستم و

افسوس که آن سیلی شد و جان از کفم نگرفت !

راز دلم با تو بگفتم و امید وصل یافتم

اما چه حاصل که تبسمت هم نشانی از وصا ل نداد

جانم به کف گرفتم و دور از دیار شدم

افسوس که ترک دیار هم در تو اثر نداشت

با کوله بار خستگی و با یک دنیا امید

بازگشتم و ولی دگر نشانی از تو نبود !!!

بـــا تــو همیشه سبز بودم و امید من پرواز

بـی تـــو چگونه توانم راه بـیابم در آفتاب ؟


نویسنده : نادر

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
8034


:: بازدید امروز :: 
1


:: بازدید دیروز :: 
1


:: درباره خودم ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

رویای من ...

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

پاییز 1385